کد مطلب:1756 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:447

مقاله ثانیه(مقصد چهارم)
مقصد چهارم در آداب قلبیه وقت است و در آن دو فصل است

فصل اوّل

بدان كه اهل معرفت و اصحاب مراقبه را به قدر قوت معرفت آنها به مقام مقدّس ربوبیّت و اشتیاق آنها به مناجات حضرت باری عزّ اسمه، از اوقات صلوات، كه میقات مناجات و میعاد ملاقات با حق است، مراقبت و مواظبت بوده و هست.

آنان كه مجذوب جمال جمیل و عاشق و دلباخته حسن ازلند و از جام محبّت سرمست و از پیمانه الستْ بیخودند، از هر دو جهان رسته و چشم از اقالیم وجود بسته و به عزّ قدس جمال اللَّه پیوسته اند؛ برای آنها دوام حضور است و لحظه ای از ذكر و فكر و مشاهدت و مراقبت مهجور نیستند.

آداب الصلوة(آداب نماز)، متن، ص: 109

و آنان كه اصحاب معارف و ارباب فضائل و فواضلند و شریف النّفس و كریم الطّینةاند، چیزی را به مناجات حق اختیار نكنند و از خلوت و مناجات حقْ خود او را طالبند و عزّ و شرف و فضیلت و معرفت را همه در تذكّر و مناجات با حق دانند. اینان اگر توجّه به عالم كنند و نظر به كونین اندازند، نظر آنها عارفانه باشد، و در عالم حق جو و حق طلبند و تمام موجودات را جلوه حق و جمال جمیل دانند- "عاشقم بر همه عالم كه همه عالم از اوست." "172" اینان اوقات صلوات را به جان و دل مواظبت كنند و از وقت مناجات با حق انتظار كشند، و خود را برای میقاتگاه حق حاضر و مهیّا كنند. دل آنها حاضر است و از محضرْ حاضر را طلبند و احترام محضر را برای حاضر كنند، و عبودیّت را مراودت و معاشرت با كامل مطلق دانند و اشتیاق آنها برای عبادت از این باب است.

و آنان كه مؤمن به غیب و عالم آخرت و شیفته كرامات حضرت حق جلّ جلاله اند و نعمتهای ابدی بهشتی و لذّتها و بهجتهای دائمی سرمدی را با حظوظ داثره دنیاویّه و لذائذ ناقصه موقّته مشوبه مبادله نكنند، نیز در وقت عبادات كه بذر نعم اخرویّه است قلوب خود را حاضر نمایند و از روی دلچسبی و اشتیاق قیام به امر كنند، و از اوقات صلوات، كه وقت حصول نتایج و كسب ذخایر است، انتظار كشند، و چیزی را به نعم جاویدان اختیار نكنند. اینان نیز چون قلب آنها از عالم غیب با خبر است و ایمان قلبی به نعم همیشگی و لذّات دائمه عالم آخرت آوردند، اوقات خود را غنیمت شمارند و تضییع اوقات خود نكنند. اولئكَ اصْحابُ الجَنَّةِ و اربابُ النِعْمِةِ هُمْ فیها خالِدُون.

این طوایف كه ذكر شد، و بعض دیگر كه ذكر نشد، خود عبادات نیز برای آنها لذّاتی است به حسب مراتب آنها و معارف آنان؛ و كلفت تكلیف برای آنها به هیچ وجه نیست. ولی ما بیچاره های گرفتار آمال و امانی و بسته

آداب الصلوة(آداب نماز)، متن، ص: 110

زنجیرهای هوی و هوس و فرورفتگان در بحر مسجور ظلمانی عالم طبیعت كه نه بویی از محبّت و عشق به شامّه روحمان رسیده و نه لذّتی از عرفان و فضیلت را ذائقه قلبمان چشیده، نه اصحاب عرفان و عیانیم و نه ارباب ایمان و اطمینان. عبادات الهیّه را تكلیف و كلفت دانیم و مناجات با قاضی الحاجات را سربار و تكلّف شماریم. جز دنیا، كه معلف حیوانات است، ركون به چیزی نداریم و جز به دار طبیعت، كه معتكف ظالمان است، تعلّقی نداریم. چشم بصیرت قلبمان از جمال جمیل كور و ذائقه روح از ذوق عرفان مهجور است.

بلی، سرحلقه اهل معرفت و خلاصه اصحاب محبّت و حقیقت ابیتُ عِنْدَ رَبّی یُطْعِمُنی وَ یَسْقینی "173" فرماید. خدایا، این چه بیتوته است كه در دار الخلوتِ انسْ محمّد (ص) را با تو بوده. و این چه طعام و شراب است كه با دست خود این موجود شریف را چشاندی و از همه عوالم وارهاندی. آن سرور را رسد كه فرماید: لی مَعَ اللَّه وَقْتٌ لا یَسَعُهُ مَلَكٌ مُقَرَّبٌ وَ لا نَبیٌّ مُرْسَل. "174" آیا این وقت از اوقات عالم دنیا و آخرت است؟ یا وقت خلوتگاه "قاب قوسین" و طرح الكونین است؟ چهل روز موسی كلیم صوم موسوی گرفت و به میقات حق نایل شد و خدا فرمود: تَمَّ میقاتُ رَبِّهِ اربَعینَ لَیْلَةً. "175" با این وصف به میقات محمّدی نرسد و با وقت احمدی تناسب پیدا نكند. به موسی علیه السلام در میعادگاه فَاخْلَعْ نَعْلَیْك "176" خطاب رسید، و آن را به "محبت اهل" تفسیر كردند، و به رسول ختمی امر به حبّ علی شد. در قلب از این سرّ جذوه ای است كه دم از او نزنم؛ تو خود حدیث مفصّل بخوان از این مجمل.

آداب الصلوة(آداب نماز)، متن، ص: 111

فصل دوم در مواظبت از وقت

ای عزیز، تو نیز به قدر میسور و مقدار مقدورْ این وقت مناجات را غنیمت شمار و به آداب قلبیّه آن قیام كن؛ و به قلب خود بفهمان كه مایه حیات ابدی اخروی و سرچشمه فضائل نفسانیّه و رأس المال كرامات غیر متناهیه به مراودت و مؤانست با حق است و مناجات با او؛ خصوصاً نماز كه معجون روحانی ساخته شده با دست جمال و جلال حق است و از جمیع عبادات جامعتر و كاملتر است. پس، از اوقات آن حتّی الامكان محافظت كن. و اوقات فضیلت آن را انتخاب كن كه در آن نورانیّتی است كه در دیگر اوقات نیست. و اشتغالات قلبیّه خود را در آن اوقات كم كن بله قطع كن. و این حاصل شود به اینكه اوقات خود را موظّف و معیّن كنی و برای نماز، كه متكفّل حیات ابدی تو است، وقتی خاصّ تعیین كنی كه در آن وقت كارهای دیگری نداشته باشی و قلب را تعلّقاتی نباشد؛ و نماز را با امور دیگر مزاحم قرار مده تا بتوانی قلب را راحت و حاضر كنی.

اكنون احادیث وارده در احوال معصومین علیهم السلام را به قدر اقتضا ذكر می كنم تا آن كه به تدبّر در حالات آن بزرگواران بلكه تنبّهی حاصل آید؛ و شاید عظمت موقف و اهمّیّت و خطر مقام را قلب ادراك كند و از خواب غفلت برخیزد.

از بعضی از زنهای رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله نقل شده كه رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله با ما صحبت می كرد و ما با او صحبت می كردیم؛ چون وقت نماز حاضر می شد، گویی او ما را نمی شناخت و ما او را نمی شناختیم، برای اشتغالی كه به خدا پیدا می كرد از هر چیز. "177" و از

آداب الصلوة(آداب نماز)، متن، ص: 112

حضرت امیر صلوات اللَّه علیه روایت شده كه چون وقت نماز می شد، به خود می پیچید و متزلزل می شد. عرض كردند به آن حضرت این چه حالی است تو را یا امیر المؤمنین. می فرمود: "آمد وقت امانتی كه خدای تعالی عرضه داشت آن را بر آسمانها و زمینها و ابا كردند از حمل آن و ترسیدند از آن. "178" و سیّد بن طاوس [قدّس سرّه ] در فلاح السّائل نقل فرموده كه حضرت امام حسین علیه السلام وقتی وضو می گرفت رنگش تغییر می كرد و مفاصلش می لرزید. سبب از آن حضرت پرسیدند، فرمود: "سزاوار است برای كسی كه وقوف كرد بین دو دست صاحب عرش این كه رنگش زرد شود و مفاصلش بلرزد." "179" و از حضرت امام حسن علیه السلام همین طور منقول است. "180" و از حضرت امام سجاد علیه السلام روایت شده كه وقتی وقت وضو می شد، رنگش زرد می شد. گفته شد این چه حال است كه عارض شما می شود وقت وضو می فرمود: "نمی دانید بین دو دست كی ایستاده ام؟" "181" ما نیز اگر قدری تفكّر كنیم، و به قلب محجوب مهجور خود بفهمانیم كه اوقات صلوات اوقات حضور در بارگاه قدس حضرت ذی الجلال است، اوقاتی است كه حق تعالی كه مالك الملوك و عظیم مطلق است بنده ضعیف ناچیز را به مناجات خود دعوت فرموده و به دار الكرامه خود اذن دخول داده تا فوز به سعادتهای ابدی و سرور و بهجتهای دائمی پیدا كند، از دخول وقت صلاة به مقدار معرفت خود بهجت و سرور داشتیم. و اگر قلب استشعار عظمت و خطر مقام كند به مقدار فهم عظمت، خوف و خشیت حاصل می شود. و چون قلوب اولیاءْ مختلف و حالات آنها متفاوت است به حسب

آداب الصلوة(آداب نماز)، متن، ص: 113

تجلّیات لطفیّه و قهریّه و استشعار عظمت و رحمت، گاهی اشتیاق ملاقات و استشعار رحمت و جمال آنها را به سرور بهجت وادار كند و ارِحْنا یا بِلال "182" گویند. و گاهی تجلّیات به عظمت و قهر و سلطنت آنها را از خود بیخود كند و رعشه و رعده برای آنها دست دهد.

بالجمله، ای ضعیف، آداب قلبیّه اوقات آن است كه خود را مهیّا كنی برای ورود به حضور مالك دنیا و آخرت و مخاطبه و مكالمه با حضرت حق جلّ و علا؛ پس، با نظری توجّه به ضعف و بیچارگی و ذلّت و بی نوائی خود كن و عظمت و بزرگی و جلال و كبریای ذات مقدّس جلّت عظمته كه انبیاء مرسلین و ملائكه مقرّبین در بارگاه عظمتش از خود بیخود شوند و اعتراف به عجز و مسكنت و ذلّت كنند؛ و چون این نظر را كردی و به دل فهماندی، دل استشعار خوف كند و خود و عبادات خود را ناچیز شمارد. و با نظری توجّه به سعه رحمت و كمال عطوفت و احاطه رحمانیت آن ذات مقدّس كن كه بنده ضعیفی را به بارگاه قدس خود با همه آلودگی و بیچارگی كه دارد بار داده، و او را با همه تشریفاتِ فرو فرستادن فرشتگان و نازل نمودن كتابهای آسمانی و فرستادن انبیاء مرسلین علیهم السلام دعوت به مجلس انس خود فرموده بدون آن كه سابقه استعدادی از برای ممكن بیچاره باشد، یا در این دعوت و حضور برای حضرتش- نَعوذُ باللَّه- یا ملائكة اللَّه و انبیاء علیهم السلام سودی تصوّر بشود. البته قلب را با این توجّه انسی حاصل شود و استشعار رجاء و امیدواری می كند. پس، با قدم خوف و رجاء و رغبت و رهبت خود را مهیّای حضور كن؛ و عِدّه و عُدّه حضور را مهیّا كن؛ كه عمده آن آنست كه با قلب خجل و دل وجِل و استشعار انكسار و ذلّت و ضعف و بیچارگی وارد محضر شوی، و خود را به هیچ وجه لایق محضر ندانی و لایق عبادت و عبودیّت نشماری، و اذن دخول در عبادت و عبودیّت را فقط از شمول رحمت و عمیم لطف حضرت

آداب الصلوة(آداب نماز)، متن، ص: 114

احدیّت جلّت قدرته بدانی؛ كه اگر ذلّت خود را نصب عین خود كردی و به جان و دل تواضع برای ذات مقدّس حقی نمودی و خود و عبودیّت خود را ناچیز و بی ارزش دانستی، حق تعالی با تو تلطّف فرماید و تو را مرتفع كند و به كرامات خود مخلّع فرماید.